به گزارش سلامت نیوز به نقل از روزنامه اعتماد، طبق گفته این مقام انتظامی، بعد از انتقال خودروی توقیفی به پاسگاه انتظامی، بررسی دقیقتر نشان داد که سهنفر سرنشین این خودرو، حامل مواد مخدرند و 400 بسته هرویین و در مجموع، 3 کیلو هرویین بلعیدهاند .بلعیدن بستههای کوچک مواد اعتیادآور، یکی از روشهای قاچاق است که حدود 7دهه در ایران قدمت دارد .
از نیمه دهه 1330 و با جرمانگاری اعتیاد، معتادان محکوم به حبس، با بلعیدن بستههای تریاک، شیره، هرویین یا حشیش، مواد مخدر را پنهانی به داخل زندان میبردند . از اواخر دهه 1360 با آغاز قاچاق مواد افغانستان از خاک ایران، جابهجایی مواد از طریق بلعیدن در مبدا و دفع بستهها در مقصد، به یک شغل تبدیل شد . این شغل هنوز هم در ایران رایج است ...
یونس، صاحب یک کمپ ترک اعتیاد در مشکینشهر است که شامگاه شنبه 20 مرداد 1403، عمر پاکی از اعتیادش به 4555 روز رسید . یونس، هم خودش تجربه بلع مواد بستهبندی شده دارد و هم دو نفر از بچههای ساکن در کمپش؛ احمد 46ساله و حامد 37ساله، در دوران اعتیادشان بارها به حبس رفتهاند و در ساعات پایانی هر مرخصی، مواد بستهبندی شده بلعیدهاند تا در اولین روزهای زندان، هم خودشان خماری نکشند و هم فروش مازاد به همبندیها، کمک خرج ایام حبس باشد .
احمد، از اولین تجربهاش برایم تعریف میکند؛ وقتی در مرخصی حبس و چند ساعت قبل از بازگشت به زندان، طبق همان روشی که از دوستان همبندش یاد گرفته بود، چند تکه نایلون روی هم خواباند و 2.5 گرم هرویین را به آرامی روی نایلون ریخت و چهار طرف تکههای نایلون را به هم پیچید و زیر درز هر لایه، آتش فندک گرفت و لبه ورقهای نایلونی، مثل چسب به هم چسبید . نتیجه کار، بستهای به اندازه یک بند انگشت بود . بسته بندانگشتی، دو ساعت در یک کاسه آب غلت خورد تا نشت و منفذش معلوم شود . ... احمد، در پایان اولین مرخصی حبس، با معده پر از 5 گرم هرویین به زندان برگشت .
« اولینبار، اضافه موادم رو به 10 نفر از همبندیها فروختم . 4 بار رفتم زندان، هر بار توی مرخصیها همین طوری مواد جاساز میکردم . بستههای کوچیک به اندازه یه لقمه غذا . یک یا دو روز طول میکشید تا بستهها بیرون بیان (دفع بشن) با همین کاسبی توی زندان، ماشین خریدم . »
بعد از دومین مرخصی، احمد یک « انباری » کارکشته شده بود . جسارت به جای ترس نشسته بود و هر بار، تعداد بستههایی که میبلعید بیشتر میشد . یک بار هم ریسک کرد و بستهها را با نخ نسوز به هم گره زد و سر نخ را دور دندانش گیر انداخت و بستهها را یکجا بلعید تا زحمت دفع نداشته باشد و به محض ورود به بند، بستهها را مثل تن مار از معدهاش بیرون بکشد که مامور زندان، در همان ورودی اول و زمان بازرسی بدنی، شک کرد و دستور اندوسکوپی معده داد . وقتی عکس مربعهای چسبیده به دیواره معده احمد روی مانیتور اندوسکوپی افتاد، قاضی حکم به سه سال حبس اضافه داد ولی احمد دیگر چیزی برای باختن نداشت . تا آخرین مرخصی حبس، رکورد بلعیدنش تا 25 بسته هم رسید؛ 25 بسته یک گرمی شیشه و هرویین ...
حامد، سه بار با معده پر از بستههای هرویین از کشور خارج شد . حامد سفرهای تفریحیاش را بعد از حبسش رفت؛ زمانی که پرونده کیفریاش مختومه شده بود . حامد در اولین مرخصی حبس، 4 گرم بلعید؛ 4 بسته یک گرمی هرویین . در همین مرخصیهای حبس، در جاسازی مواد به آن حد از مهارت رسید که اواخر حبس، تعداد بستهها، وزن و تنوع موادی که میبلعید و به داخل زندان میبرد، معادل موجودی یک خردهفروش حرفهای بود .
«اولینبار که اومدم مرخصی، هرچه بچهها توی زندان بهم یاد داده بودن رو اجرا کردم؛ اندازه هر بسته چقدر باشه، چند گرم باشه، چطور آببندی بشه، چطور شعله فندک زیر پلاستیک بگیرم، چطور برای محکم کاری به سر گرهها نخ بپیچم ... هر بستهای که آماده میشد، میزدم توی عسل که هم راحتتر قورتش بدم و هم راحتتر سُر بخوره و بیفته توی معده . »
حامد در مرخصیهای حبس بیخیال ترس شد. ترس برادر مرگ بود . انگار اگر میترسید، درز بستهها زودتر میپکید و عرقش زودتر در میآمد و زودتر لو میرفت و افسر نگهبان، زودتر شک میکرد که امعا و احشایش را هم شریک جرم کرده است . حامد 15 بار به مرخصی حبس آمد و غیر از بار اول که برای دستگرمی بود، دفعات بعد هر بار رکورد جدیدی برای جاسازش ثبت کرد . مرخصیهای آخر، وزن جاسازش به 20 گرم رسیده بود؛ 20 بسته یک گرمی شیشه، متادون، هرویین، شیره، تریاک .
« نمیتونستم بترسم . هم خودم باید مواد میزدم و هم باید سفارش بچههای بند رو میبردم . توی زندان، پول نداشتم و برای خرج روزانه، از بچههای بند قرض میگرفتم و ناچار بودم قرضم رو صاف کنم . بهترین شیوه پس دادن قرض توی زندان، فروش مواد بود چون هر گرم رو 5 برابر قیمت بیرون میفروختم . من بستههای کوچیک درست میکردم .
بستههای یکگرمی . شیره و تریاک، سفت بود و قورت دادنش سختتر بود ولی شیشه و هرویین نرم بود . باز شدن آببندی یک یا دو بسته، خطری نداشت . باز شدن یک یا دو بسته، یعنی آزاد شدن دو گرم هرویین داخل معدهام . (با خنده میگوید) من مصرف موادم خیلی بیشتر از دو گرم در روز بود . بستههای بزرگ خطرناک بود . بسته 4 گرمی و 5 گرمی خطرناک بود چون اگه آببندی بسته باز میشد، 5 گرم هرویین یا شیشه توی معدهات رها میشد و درجا میمردی ... »
حامد فقط یک بار ترسید؛ بار اولی که مسافر خارج بود و از شر زندان آزاد شده بود و میخواست طعم آزادی را بچشد . گره آببندی 5 بسته یکگرمی هرویین را به نخ بیرنگ پیچید و نردبانی از کیسههای نایلونی بند انگشتی را بلعید و انتهای نخ را دور دندانهای عقبش گیر انداخت . این شیوه در ادبیات معتادانی که تجربه حبس و زندان دارند، به « آویز » معروف است .
« بچهها گفتن اگه موقع خروج ازکشور گیر افتادی، آویز رو سریع بکش تا همه بستهها از معدهات بیرون بیاد.»یونس میگوید آدم ترسو هیچوقت گرفتار مواد نمیشود و آدم ترسو هیچوقت « انباری» نمیشود. تجربه یونس، معصومانهتر از احمد و حامد بود . یونس فقط یک بار «جاسازی » زد؛ 17 سال قبل و در دوره اعتیادش، به دلیل پرداخت نکردن مهریه 60میلیون تومانی بازداشت شد و قبل از ابلاغ رای قاضی از دادسرا فرار کرد و بعد از خرید و بستهبندی و بلعیدن 5 بسته یک گرمی شیشه و هرویین، به دادسرا برگشت تا به حبس 40 روزه برود .« توی اون 40 روز حبس، من با این 5 گرم مواد، شاه زندان بودم.»
زکریا زکریایی؛ متخصص پزشکی قانونی و فلوشیپ سمشناسی بالینی است و در یکی از بیمارستانهای تخصصی مسمومیتها کار میکند؛ بیمارستانِ محلِ انتقال جاسازهایی که به دلیل باز شدن بستههای مواد داخل معده و رودهشان مسموم میشوند . در این بیمارستان، زکریایی، اولین کسی است که این بیماران را معاینه میکند .
«ما این آدما رو به دو دسته تقسیم میکنیم؛ گروه اول، خرده فروش یا معتاد و در اصطلاح ما، شلختهبند body stuffer هستن که در زمان خرید یا فروش یا مصرف، با خطر بازداشت مواجه میشن و به سرعت بستههای موادشون رو میبلعن که در زمان دستگیری، مواد نداشته باشن و چون این بستهها، گره و مهر و موم مطمئنی نداره، خیلی زود توی معده باز میشه . گروه دوم، body packer و معروف به انباری یا جاساز هستن و ممکنه مصرفکننده مواد هم باشن ولی شغل اصلیشون جابهجایی مواد از مکانی به مکان جدیده .
مثلا قاچاقچی به یک فرد ساکن خراسان، چند بسته تریاک یا هرویین یا قرص متادون یا شیشه میده که به اصفهان برسونه . این افراد، بستههایی از جنس پلاستیک مقاوم رو میبلعن که مهر و موم محکمی داره و احتمال باز شدنش در معده و روده، حتی به مدت 24 ساعت بعد از بلعیدن هم کمتره . گاهی اوقات، جاسازها وقتی به محلی میرسن که مجهز به دستگاه ایکس ری یا سنسورهای تشخیص مواده، دچار اضطراب میشن و همین اضطراب، مامور انتظامی رو نسبت به تفتیش دقیقتر این افراد حساس میکنه . گاهی اوقات هم، پاره شدن بستههای مواد در معده و روده باعث مسمومیت میشه که نوع و شدت و حتی علائم مسمومیت، با نوع مواد بلعیده شده ارتباط داره .
در مسمومیت ناشی از باز شدن بسته ماده مخدر (از خانواده تریاک) معمولا با تهوع و استفراغ، درد شکم، تپش قلب، تعریق، افت فشار، مشکلات تنفسی، خواب آلودگی و علائمی از اوردوز تریاک و هرویین مواجهیم . برای این بیماران، پادزهر مرفین میدیم و با داروهای ملین مثل پودر پیدرولاکس یا پلی اتیلن گلیکول، کمک میکنیم که بیمار هر چه سریعتر تمام بستهها رو دفع کنه ولی گاهی اوقات دفع تمام بستهها تا یک هفته هم طول میکشه و گاهی اوقات، یک یا دو بسته در مجاری معده یا روده گیر میکنه و در اینصورت شکم بیمار رو باز میکنیم تا بستهها رو با جراحی خارج کنیم . برای مسمومیت ناشی از باز شدن بسته شیشه (مت آمفتامین) متاسفانه هیچ پادزهری نداریم و اغلب بیماران رو از دست میدیم چون نشت شیشه در روده باعث افت یا افزایش شدید فشار خون و در نهایت، شوک و ایست تنفسی میشه .
تاثیر ترکیبات مت آمفتامین در روده، به قدری سریع و کشنده است که برای بسیاری از این بیماران، حتی فرصتی برای باز کردن شکم و شستوشوی روده نداریم و تنها کاری که از دستمون برمیاد، سرم تراپی و اکسیژن رسانی برای القای آرامش به بیماره در حالی که میدونیم این بیمار بیش از چند ساعت زنده نخواهد بود .
چند وقت قبل، یک جوون 30 ساله به اورژانس بیمارستان منتقل شد که بسته شیشه بلعیده بود و به محض بستری و حتی قبل از اکسیژنرسانی فوت کرد . من در این سالها، با بیمارانی مواجه شدم که بیش از 10 یا 15 بسته یا حتی 50 بسته مخدر بلعیده بودن و با کمک پادزهر، نجاتشون دادیم و بیماری هم داشتیم که فقط یک بسته شیشه بلعیده بود و فوت کرد.»
زکریایی میگوید که جاسازها، یا بعد از دستگیری و همراه با مامور به بیمارستان میآیند، یا به دلیل مسمومیت و به عنوان یک بیمار عادی به بیمارستان منتقل میشوند که در این صورت، مسوولان بیمارستان باید به واحد انتظامی و قضایی اطلاع دهند تا مامور به بیمارستان اعزام شود و این مامور، همه جا و حتی توی دستشویی هم باید همراه این بیمار باشد تا تعداد بستههای دفع شده را شمارش کند . زکریایی میگوید ترس از سنگینی حکم کیفری، مهمترین دلیلی است که باعث میشود جاسازها یا جرات اقرار به بلعیدن مواد نداشته باشند یا از اعلام تعداد واقعی بستههایی که بلعیدهاند طفره بروند .
« زندانیها معمولا جرات ندارن تعداد واقعی بستههایی که بلعیدن رو بگن . یک زندانی رو یادم هست که میگفت فقط 6 بسته بلعیده ولی ما 56 بسته از شکمش خارج کردیم. وقتی بیمار واقعیت رو به ما نمیگه ناچاریم با گراف و سی تی اسکن شکم و لگن، تعداد واقعی بستهها و محل بستهها رو پیدا کنیم . در این مواقع، حتی اندوسکوپی معده و ابتدای روده باریک هم خطرناکه چون گازانبر اندوسکوپی ممکنه باعث پارگی بستهها بشه . »
زکریایی در صحبتهایش به نکته مهمی اشاره میکند وقتی میپرسم چرا نشت مت آمفتامین، برخلاف مخدرها، باعث مرگ جاساز میشود . «ترکیبات آمفتامین معمولا به صورت استنشاقی مصرف میشه و تاثیراتش به مغز میرسه ولی وقتی یک گرم شیشه در معده یا روده آزاد بشه، مت آمفتامین به سرعت در خون جذب میشه و به ترکیبات آدرنالین و نورآدرنالین تجزیه میشه و بیمار دچار افت یا افزایش شدید فشار خون، خونریزی مغزی و شوک میشه . »
زکریایی میگوید که ماهانه حداقل دو جاساز، یا به دلیل مسمومیت یا به دلیل دستگیر شدن، به بیمارستانهای استان مازندران میآیند . آخرین نمونهای که این متخصص پزشکی قانونی معاینه کرده، یک جوان 25ساله از اهالی سیستان و بلوچستان بوده که اواخر اسفند پارسال با علائم مسمومیت به بیمارستان منتقل شده و با جراحی و خارج شدن دو بسته مخدر از شکمش، زنده مانده است .
بین بیماران زکریایی، تعداد زنان قربانی بلع مواد خیلی کم بوده و این متخصص سمشناسی حدس میزند که « چندشآور بودن بلع این بستهها » دلیل اصلی آمار اندک جاسازهای زن باشد و میگوید که « ممکن است » زنان معتاد یا با سابقه در جرم مرتبط با مواد مخدر یا همدست با قاچاقچیان، جرات بیشتری برای ریسک داشته باشند اما تاکید میکند که بر مبنای مشاهدات 20 سالهاش، تعداد مردانی که حاضرند به «انباری » تبدیل شوند، نسبت به زنان، 10 به یک است . جوانترین بیمار زکریایی، 22ساله بوده و به یاد ندارد که در این 20 سال، بچهای بین قربانیان بلع مواد دیده باشد اما میگوید که احتمال سوءاستفاده عوامل قاچاق مواد از بچههای بیسرپرست یا بدسرپرست برای بلع و انباری، اصلا صفر نیست .
بیمارستانی در شمال شرق ایران، یکی دیگر از مراکز تخصصی درمان مسمومیتهاست و متخصص سمشناسی بالینی در این بیمارستان، برایم از تنوع مشاهداتش میگوید؛ از مردانی که اغلب، مرزنشین و مسافر به مقصد مرکز کشورند و به « انباری » انواع مواد و حتی قرصهای خوابآور تبدیل شدهاند و بر اثر انسداد مجاری گوارش یا مسمومیت ناشی از نشت بستههایی که بلعیدهاند، به تخت جراحی این بیمارستان رسیدهاند .
« اغلب بیمارانی که به این بیمارستان منتقل شدن، مصرفکننده مواد هم بودن و مواد رو به شیوه خوراکی یا تزریق عضلانی و وریدی یا استنشاقی مصرف میکردن ولی در مصرف مواد، فرد یک دوز مشخص از مواد و مثلا به اندازه یک بند انگشت مصرف میکنه در حالی که در انباری و جاسازی به قصد جابهجایی مواد، ممکنه بستههایی به اندازه 20 بندانگشت و 20 برابر مصرف روزانهاش بلعیده باشه که باز شدن هر تعداد از این بستهها در معده و روده باعث مسمومیت میشه .
این افراد اگر بعد از بروز اولین علائم مسمومیت به سرعت به بیمارستان منتقل بشن و اگر بدن سالمی داشته باشن و اگر پادزهر مسمومیت شون در دسترس باشه، شانس زنده موندنشون بالاست ولی گاهی اوقات، حجم موادی که در دستگاه گوارش نشت داده به حدی بالاست و اثرگذاری این حجم از مواد، چنان مخربه که فرصت انتقال به مرکز درمانی هم از دست میره . »در وبسایت خبرگزاریها و با کلیدواژه «بلع مواد» 100 خبر مربوط به سال 1391 تا 1403 پیدا میکنم که در این اخبار، هم تعداد جاسازهای دستگیر شده، هم حجم آنچه بلعیدهاند و هم زمان و مکان دستگیری، نسبت به محتوای اخبار مشابه، دقیقتر است .
طبق این اخبار، از ابتدای سال 1391 تا 20 مرداد 1403 در مجموع 269 جاساز زن و مرد در مناطق مختلف کشور دستگیر شدهاند و حجم تریاک، هرویین، شیشه، حشیش، گراس و قرص کشف شده از دستگیر شدهها (چه از طریق جراحی شکم و چه با دفع) در مجموع حدود 185 کیلو بوده است . از این 269 نفر، 11 نفر تبعه افغانستان بودهاند که در هنگ مرزی ایران و در ورود به کشور دستگیر شدهاند، 16 نفر به دلیل پارگی بسته در معده و روده، مسموم شده و 6 نفرشان بر اثر شدت مسمومیت فوت کردهاند، 9 نفر، زن و یک نفر نوجوان و زیر 18 سال بودهاند، 83 مورد از محمولههای کشف شده از این 269 نفر، بیش از 500 گرم وزن داشته، 54 مورد از کشفیات، تریاک، 46 مورد هرویین، 9 مورد شیشه، 6 مورد حشیش، دو مورد قرص، یک مورد گراس و 9 مورد هم متنوع بوده یعنی همزمان، تریاک و هرویین، هرویین و شیشه، گراس و شیشه، قرص و هرویین از یک فرد یا گروه همراه کشف شده است .
این اخبار نشان میدهد که در این 12 سال، هر سال نسبت به سال قبل تعداد افرادی که با «بلع» مواد جابهجا میکنند، بیشتر شده است . حداقل، آمار دستگیریها چنین نشان میدهد چنانکه در 5 ماه امسال 46 نفر، سال 1402 در مجموع 109 نفر، سال 1401 در مجموع 65 نفر، سال 1400 در مجموع 9 نفر، سال 1399 در مجموع 6 نفر، سال 1398 در مجموع 2 نفر، سال 1397 در مجموع 3 نفر، سال 1396 در مجموع 9 نفر، سال 1395 در مجموع 7 نفر، سال 1394 در مجموع 3 نفر، سال 1393 در مجموع 3 نفر، سال 1392 در مجموع 4 نفر و سال 1391 در مجموع 3 نفر به دلیل بلع بسته مواد دستگیر شدهاند .
افزایش دستگیریها میتواند به دلیل افزایش دقت دستگاه پلیسی در کشف جرم باشد، اما طبق نظریه معمول در جرمشناسی، افزایش دستگیری به معنای افزایش وقوع جرم است و با توجه به اینکه پلیس در ایران، در بهترین وضعیت و با کاملترین امکانات، حداکثر 30 درصد موفقیت در کشف جرم دارد، مبنا باید این باشد که شیب صعودی قاچاق مواد به شیوه «بلع» در 12 سال اخیر بسیار تندتر شده است . این اخبار، تغییر الگوی مصرف به سبب تغییرات بازار عرضه و تقاضا را هم تایید میکند و نشان میدهد که از نیمه دهه 1390 «بلع» هرویین نسبت به تریاک افزایش دارد اگرچه که وزن هرویین بلع شده، افزایش قابل توجهی نداشته است .
در میانه این تغییرات البته این سوال همچنان بیجواب است که آیا جاسازها، تصوری از بلایی که ممکن است در فرآیند بلع به سرشان بیاید، دارند؟ سال 1393، یک جاساز در سربیشه خراسان جنوبی دستگیر شد که 261 بسته تریاک و در مجموع 3 کیلو و 100 گرم تریاک بلعیده بود . سال 1395 چهار نفر از اعضای یک تیم جاساز در فرودگاههای کرمان و تهران دستگیر شدند که هر نفر، 4 کیلو تریاک بلعیده بود .
رکورد این 4 نفر، تا امروز در ایران شکسته نشده است! این اخبار و محل دستگیری جاسازها همچنین نشان میدهد که اعضای پیوسته یا ناپیوسته تیم «بلع» در یک جاده نامرئی، اما با نقشه مشخص حرکت میکنند؛ شرق کشور و نزدیک به کانون تولید مواد در افغانستان، مبدا به سمت باقی نقاط ایران است و بیشترین ترددها از مبدا شرق و شمال شرق، در محورهای استان اصفهان، فارس، تهران و نوار شمالی کشور صورت میگیرد اگرچه که در این میان ترددهایی در مسیر استان یزد، زنجان، سمنان و آذربایجان غربی هم وجود دارد .
اما مهمترین و شاید ترسناکترین پیام این اخبار، تایید استراتژی «حذف» است . این اخبار، انحصارگرایی در قاچاق به شیوه «سوزاندن رقبا» را تایید میکند . ۱۹ مرداد ۱۴۰۱ خبری درباره دستگیری یک جاساز با 290 بسته تریاک منتشر شد . در متن خبر و به نقل از فرمانده پلیس راهآهن آمده بود: «در پی رصد و اطلاع از حمل و جابهجایی مواد مخدر توسط فردی به هویت معلوم از قاچاقچیان حرفهای، موضوع در دستور کار عوامل انتظامی پلیس راهآهن شمال غرب قرار گرفت. با هماهنگی پلیس مبارزه با مواد مخدر استان زنجان، متهم با یک دستگاه خودروی تیبا در عوارضی بزرگراه زنجان - تبریز شناسایی، خودرو توقیف و راننده دستگیر شد.
در بازرسی از متهم و خودروی وی هیچ گونه مواد مخدری کشف نشد، ماموران انتظامی پلیس راهآهن شمال غرب با هوشیاری لازم، با ظن حمل به روش بلع و انباری، پس از هماهنگی قضایی قاچاقچی دستگیر شده را برای انجام معاینات و اقدامات پزشکی به بیمارستانی در زنجان منتقل کردند.طی هشت مرحله، ۲۹۰ بسته آببندی شده مواد مخدر از نوع تریاک به وزن ۲ کیلو و ۳۹۰ گرم که به صورت بلع و انباری در معده جاسازی شده بود از متهم تخلیه و در این خصوص پرونده تشکیل که به دستور مقام قضایی روانه زندان شد.»
لو رفتن یک نفر با 2390 گرم تریاک بلعیده شده، هم میتواند نشانهای از تلاش شبکه برای حذف این رقیب باشد به اینگونه که او را لو بدهند تا زمین برای فعالیت خودشان خالی بماند و هم روشی است برای ایجاد امنیت جهت انتقال حجم بالاتر و ارزشمندتر . صحبت از گرم و ربع گرم است. پارسال، زنی در فرودگاه چابهار دستگیر شد که 126 بسته حشیش به وزن 1740 گرم بلعیده و عازم امارات بود و اعلام شد که این زن، سابقه دستگیری در فرودگاه امام هم داشته است .
سال 1402، دو سرنشین یک خودرو در جاده خوسف (خراسان جنوبی) دستگیر شدند که در مجموع 1450 گرم هرویین بلعیده بودند . سال 1401، یک جاساز در جاده مینودشت دستگیر شد که 1130 گرم هرویین بلعیده بود . سال 1400 یک مادر به همراه پسر نوجوانش در جاده نایین دستگیر شدند که در مجموع 200 بسته هرویین به وزن 1779 گرم بلعیده بودند . سال 1393 فردی در راهآهن قم دستگیر شد که 266 بسته تریاک به وزن یک کیلو بلعیده بود . سال 1394 فردی در قطار تهران- بندرعباس دستگیر شد که 190 بسته تریاک به وزن 2050 گرم بلعیده بود .
فردی که بالای 500 گرم از هر نوع ماده مخدر یا محرک میبلعد، تازهنفس و از راه رسیده و درمانده نان شب نیست . بلعیدن 1450 گرم هرویین یا 2050 گرم تریاک، یعنی حضور فعال در دنیای جرم سازمان یافته و به شراکت گذاشتن حجم بالایی از سرمایه با شبکه قاچاق . نتیجه مطالعهای که متخصصان دانشگاه علوم پزشکی تهران در فاصله سالهای 1377 تا 1381 بر فوت 13 نفر از قربانیان بلع مواد در شهر تهران به دلیل باز شدن بسته و نشر سم در معده و روده انجام دادند، نشان داد که 84 درصد قربانیان، سابقه اعتیاد و 61 درصد سابقه حبس و زندان داشتند .
اگر بپذیریم که اعتیاد، حبس کیفری و زندان، جسارت خطرپذیری حتی از نوع مرگآورش را به شکل تصاعدی افزایش میدهد، بلعیدن 1450 گرم هرویین یا 2050 گرم تریاک از فردی برمیآید که در اولین و دومین بار با بلعیدن 30 گرم و 100 گرم و 500 گرم شروع کرده و به مرور، بعد از بارها جستن از خطر دستگیری یا حتی اثبات وفاداری و اقناع شبکه قاچاق، در دفعه دهم و بیستم به 1450 گرم و 2050 گرم رسیده.
بلعیدن 1450 گرم و 2050 گرم یعنی اقدام برای تغییر اقتصاد عرضه و تقاضای مواد برای یک بازه زمانی کوتاهمدت در یک شهر . حذف رقبا برای حفظ انحصار یا فروختن یک مهره کم ارزش به قصد تامین امنیت محمولهای حجیمتر، شیوه جدید و نامتعارفی نیست، اما تداوم این شیوه، ترسناک است، چون تلاش برای حفظ انحصار به هر قیمت، ترسناک است. جاسازهای دستگیر شده؛ همین 269 نفری که خبر دستگیریشان در فاصله سالهای 1391 تا ابتدای این هفته منتشر شده، اینها، سوختههای قاچاق موادند.
نظر شما